در این مقاله سعی دارم با بررسی "آگاهی موقعیتی" و عوامل آن، ذهنیتی از مسائلی که قبل از معاملات باید با آنها سروکار داشته باشیم، اما بهدلیل عدم شناخت کافی این موضوعات رعایت نشده و باعث بروز ضررهای مالی/روحی به معاملهگر میشوند، را به شما ارائه بدهم.
قبل از شروع باید نکتهای از معاملهگری خدمتتون عرض کنم :
تحلیل از هر نوعی (تکنیکال/فاندامنتال/آنچین/نیوزتریدینگ/...) بخش کوچکی از معاملهگری را تشکیل میدهد و بخش بیشتر و موثرتر آن به روانشناسی شخصی مربوط میشود ؛ یعنی شناخت خود و روحیات و سلایق خودمان. روانشناسی بازار که در آینده به بخشی از آن اشاره میکنیم و رعایت اصول ابتدایی معاملهگری ؛ همچون مدیریتسرمایه ، مدیریتریسک و ... بخش های اولیه برای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق است. بنابرین برای موفقیت بیشتر، بهتر است که تمرکز اصلی ما نیز بر روی یادگیری و تمرین بیشتر این موضوعات باشد و در کنار آن به تحلیل و سبکهای مختلف تحلیلی بپردازیم. لازم به یادآوریست که منظور بنده از این نکات این نیست که تحلیل اهمیتی ندارد و بدون یاد گرفتن آن و صرفا آموزش موضوعات فوق، میتوان معاملهگر موفقی شد؛ بلکه این موضوعات مکمل یکدیگر هستند و بدون همدیگر مانند ماشینی پنچر هستند که شاید تا یکجایی از مسیر را طی کنند اما مطمئناً ادامهدار نخواهد بود و هرچه زودتر این پنچری برطرف شود برای سلامت ماشین بهتر است.
آگاهی موقعیتی
آگاهی موقعیتی یا Situational Awareness که به اختصار به آن SA گفته میشود در واقع به 3 مرحله از آگاهسازی از اتفاقات پیرامون محیط گفته میشود.
بررسی سازگاری محیط با روحیات خود و ایجاد آگاهی از موقعیتی که در آن قرار داریم که شامل سه مرحله اصلیست :
1. درک
2. فهم
3. تجسم
درک کردن به معنی شناخت و پی بردن به چرایی اتفاقات اطراف است. به عنوان مثال وقتی در طول روز هوا ابری میشود و خورشید به پشت ابر میرود ما دلیل تاریکتر شدن هوا را که امدن ابر ها به جلوی خورشید است، درک میکنیم.
فهمیدن نتیجهگیری از این چراییست که به آن پی بردیم و در مثال قبل نتیجه میگیریم که هوا تا زمانی که خورشید از پشت ابر در نیامده است سردتر خواهد بود.
تجسم یک استنباط کلی و داشتن ذهنیت از اتفاقات ممکن با توجه به درک و فهم اتفاقات فعلیست که در این مثال اینگونه تعبیر میشود که ما احتمال ریزش باران را میدهیم و اگر قصد خروج از خانه را داشته باشیم برای احتیاط چتر با خود میبریم.
دقت کنید که تجسم ما قطعی نیست و صرفا یک احتمالیست که ما با توجه به اتفاقات فعلی برای اینده میبینیم و کاملا احتمال انجام نشدن آن وجود دارد و ممکن است باران نبارد. ولی ما با به همراه داشتن چتر از خیس شدن احتمالی جلوگیری کردهایم.
مسائلی هستند که بر روی آگاهی موقعیتی تاثیرگذارند و برای رعایت این موضوع ابتدا باید این موارد را بررسی کنیم.
1. محدودیتهای ادراکی و عملکردی انسان :
محدودیتهایی چون خستگی، خشم، ناراحتی، استرس و ... وجود دارند که انسان در صورت وجود آنها توانایی تصمیمگیری درست ندارد و به گفته لنس "معاملهگری فرایند تصمیمگیریست" پس در زمانهایی که از نظر جسمی/روحی در شرایط نرمالی قرار نداریم معامله کردن درست نیست زیرا اعتبار پایینی در بررسیهای ما وجود دارد.
برای مثال در هنگام خشم بعد از ضرر کردن معامله کردن بنزین ریختن روی آتش است و شرایط بهتر که نکرده هیچ، بلکه بدتر میکند.
2. علم و دانش :
در هر زمینهای علم و دانش یکی از مهمترین مولفههای موفقیت است و با دانش بیشتر میتوانیم تصمیم بالغانهتری بگیریم بنابراین هرچه علم و دانش بیشتر باشد معاملههای بهتری به انجام میآوریم.
3. تجربه :
در مورد تجربه یک ذهنیتی مرسوم و اشتباهی وجود دارد که میگوید : تجربه یعنی میزان فعالیت در هر زمینهای را تجربه در آن چیز میگویند.
تجربه فقط میزان فعالیت نیست و مدت زمان فعالیت در هر زمینهای بخش کوچکی از تجربه را تشکیل میدهد. از نظر من با توجه به چرخه کسب تجربه که جلوتر به آن میپردازیم میتواند کسی وجود داشته باشد با 1 سال سابقه فعالیت ولی تجربه بیشتر از کسی با 10 سال سابقه کار.
چرخه تجربه شامل مراحل زیر است :
ثبت عملکرد
بازنگری عملکرد
پیدا کردن نقص و ایراد عملکرد
بهبود عملکرد
و در انتها تکرار این چرخه
بعد از هر دوره زمانی مشخص باید عملکرد را با جزئیات ثبت کرد که در بازار مالی همان تهیه و تنظیم ژورنال معاملاتی است. در انتهای دوره زمانی باید ثبتی که انجام دادهایم را مورد بررسی قرار دهیم و سپس نقصها و ایرادات وارد بر عملکرد را پیدا کنیم و راهی برای حل آنها پیدا کنیم و در آخر عملکرد را بهبود داده و وارد دوره زمانی جدید شویم و ثبت و بازنگری و ... تکرار این چرخه. بنابراین اگر کسی 1 سال این موضوع را رعایت کند از کسی که 10 سال این موضوع را رعایت نکند دارای تجربه بیشتریست.
1. تصورات قبلی :
یعنی داشتن ذهنیت نسبت به یک موضوع قبل از وقوع آن. دقیقاً نکتهای که در ابتدا هنگام بررسی مرحله سوم SA یعنی تجسم داشتم. ما میتوانیم احتمال باریدن باران را دهیم اما اطمینان از این موضوع اشتباه است و تصور قبلی داشتن از اینکه چون امروز هوا بارانی بوده است پس فردا نیز بارانی خواهد بود به کل اشتباه است زیرا در صورت اتفاق نیافتدن تصور قبلی شما، شما شوک شده و باعث ایجاد ناراحتیهای ذهنی میشود. در بازار مالی این اتفاق به علاوه ایجاد مشکلات ذهنی باعث بروز ضرر نیز میشود پس داشتن هرگونه ذهنیت قبلی نسبت به یک پدیده پیش از اتفاق افتادن آن امری کاملاً اشتباه است.
2. سوگیریهای ذهنی :
این مورد مهمترین مورد در موارد موثر بر آگاهی موقعیتیست که در انتها به این مورد میپردازم.
3. چکلیستها ، قواعد و برنامهریزی :
نداشتن برنامه برای تصمیم گیری و معاملات باعث گم شدن شما در جنگلی ناشناختهست که شما بدون هیچ نقشهای به دنبال گنج هستید نه تنها امکان موفقیت شما بسیار پایین میآید بلکه امکان گیر افتادن در مسیری خطرناک بعلت عدم شناخت آن مسیر نیز میباشید بنابرین بدون قاعده و چک لیست و برنامه پیش رفتن فقط باعث گم شدن شما در مسیر معاملهگری میشود.
این 6 موردی بود که در آگاهی موقعیتی تاثیر مستقیم گذاشته و باعث میشود قبل از رسیدن به تحلیل و معاملات این موارد را رعایت نکرده و با بهترین تحلیلها نیز متضرر شویم.
و اما مورد پنجم که سوگیریهای ذهنی بود را مورد بررسی قرار دهیم :
اگر به زبان ساده بخواهم بگویم سوگیری ذهنی یعنی وجود فرایندی که به موجب آن جهتگیری تاییدی برای یک سری باورهای خاص بوجود میآید. یعنی با جانبداری نسبت به یک باور و اتفاق خاص آن را در ذهن خود مورد تایید میدانیم. این مورد شامل هفت سوگیری ذهنیست که من به اصطلاح به آنها 7 گناه کبیره میگویم که با مثالهایی واقعی در بازار میخواهم آن را به شما شرح دهم.
1. زیان گریزی : یعنی اینکه ما به جای اینکه هدفمان سود گرفتن از بازار باشد، اصل را بر ضرر نکردن قرار میدهیم که یک باور مرسوم در بین معاملهگران فعال در بازار است. این باور از عدم درک درست ریسک بوجود میآید.
2. اثر تمایلی : از نظر من مرسوم ترین و مشاهدهشده ترین سوگیری همین مورد است که به معنای این است که در معامله سودده خیلی زودتر از رسیدن به هدف مشخص معامله را میبندیم ولی در معاملات ضررده حتی با رسیدن به حدد ضرر معامله را نمیبندیم و به امید بازگشت روند معامله را باز نگه میداریم و هرچی این ضرر بیشتر شود تمایل ما به نگه داشتن معامله بیشتر میشود.
برای مثال در موقعیت بالا برای بیتکوین بعد از شکستن ناحیه حمایتی زرد رنگ و تثبیت و پولبک به آن تاییدههای معامله فروش را میدهد و در خط قرمز معامله فروشی با هدف خط آبی و با حد ضرر مشکی. که همانطور که مشاهده میکنید قبل از رسیدن به هدف وارد ضرر شده ولی با رسیدن به حد ضرر معامله را نبسته و به امید برگشت روند آن را همراهی میکنیم که میبینیم معامله به ضرر بیشتر فرو رفته و آنقدر معامله را نمیبندیم تا با لیکوییدی مواجه میشویم.
بنابرین با داشتن چنین سوگیریای که گاهی اوقات حتی از دچار به این اثر ناآگاه هستیم و دچار ضررهای جبران ناپذیر میشویم.
3. نتیجه گرایی : به بیان ساده یعنی عدم درک کاری که در حال انجام هستیم و صرفا انجام دادن سیستماتیک بدون درک و فهم از کاریست که انجام میدهیم. ریچارد دنیس یکی از بزرگترین معاملهگران فارکس در این باره میگوید : "من معتقدم اگر روش خودم را در تمام روزنامه های امریکا چاپ کنم باز هم تغییری در روند معاملاتی 99درصد افراد بوجود نمیآید زیرا که افراد فکر نمیکنند این روش چرا اینگونهست و صرفا به نتیجه آن نگاه میکنند."
بنابرین درک و فهم موقعیت که موضوع اصلی این مقالهست دارای اهمیت بسیار بالاییست.
4. تازه گرایی : یعنی بجای اکتفا به دادهای با قدمت بیشتر در بازار به دادهای نوظهور اکتفا کنیم. منطقی نیست داده ای که بازار چند هفته به آن پایبند بوده را به داده ای که بازار سالها پایبند آن بوده است را ارجحیت دهیم.
5. سوگیری لنگر انداختن یا تکیهگاه درست کردن : در این سوگیری که بسیار مشابه به مورد چهارم عوامل تاثیر گذار بر SA یعنی تصورات قبلیست به بررسی این موضوع میپردازیم که ما با ذهنیتی قبلی به سراغ تحلیل یه ارز یا سهم میرویم. برای مثال چون ما از یک ارزی خریدهایم این ارز باید رشد کند و در تحلیل آن به دنبال نشانه های صعودی میگردیم و به آنها اکتفا میکنیم و دادههای نزولی را مورد بررسی قرار نمیدهیم حتی اگر بسیار بیشتر از دادههای صعودی باشند.
6. اعتماد به قانون کم : در این مورد که مجددا داشتن ذهنیت قبلی به آن قوت میبخشد به این موضوع میپردازیم که چون ما با ذهنیت قبلی و به دنبال صعود بودن سراغ تحلیل یک سهم میرویم و برای مثال بازار را در الگویی میبینیم که در 90 درصد مواقع نتیجه نزولی داده است و 10 درصد مواقع در گذشته وجود داشته است که این الگو باعث صعود کوچکی شده است. اما ما چون دهنیت صعودی داریم وقتی بازار در چنین حالتی میبینیم به آن 10 درصد مواقع اکتفا میکنیم و همانطور که میدانید بازار متشکل از احتمالات است و این امری اشتباه است که در بلندمدت باعث ضررهای زیادی میشود.
7. اثر گلهای : در آخر نیز اثر گله ای که اکثریت با آن آشنایی دارند و از اسمش معنای آن واضح است. یعنی ما صرفا کاری را انجام میدهیم چون تعداد زیادی دارند آن کار را انجام میدهند فارغ از اینکه آن کار درست است یا خیر ، مفید است یا مضر آن را چون بقیه انجام میدهند بدون هیچ درکی انجام میدهیم که مشخصا همانطور که در ابتدا گفتیم عدم شناخت و درک هر موضوعی در بلندمدت باعث ایجاد آسیب های مالی/ذهنی/روحی میشود.
این مواردی که مورد بررسی قرار دادهایم مواردی هستند که قبل از رسیدن به چارت و باز کردن اپلیکیشن صرفا یا سایت خبری با آنها را رعایت کنیم و بدانیم که موضوعات مهمتری از تحلیل وجود دارند که شاید ما از ابتلا به آنها آگاه نباشیم ولی انجام دهیم با آنها به خود آسیب وارد کنیم پس خوب است که با مطالعه در مورد چنین مواردی از بروز خطرهای احتمالی جلوگیری و پیشگیریهای بیشتری انجام دهیم چرا که این فضای ذهن ماست که نا امن است ، نه محیط بازار و با امن کردن محیط و فضای ذهن خودمان است که روند معاملات را بهبود میبخشیم.
در انتها امیدوارم که این مطالب برای شما مفید بوده باشد و با رعایت آنها ذرهای در بهبود روند معاملاتی شما سهیم باشیم.
برای مطالعه مطالب بیشتر از این نویسنده: توییتر / امیرمحمد جعفرزاده