مدتها این مسئله فکر من را به خود مشغول کرده بود که چه تعریفی از «شتکوین» میتوان عرضه کرد به نحوی که مخاطب فهمی جامع و مانع از این پدیده پیدا کند. پدیدهای که این روزها علاوه بر بازار داغش در میان سرمایهگذارانِ خُردی که به امید پیمودنِ یکشبهی راههای موفقّیت (گرچه امکان تحققّ چنین امری در مارکت کریپتو اثبات شده و لذا من گاهی این مارکت را تحت عنوانِ «سرزمینِ عجائب» به دوستانم معرفی میکنم) در دام این «رمزارزها» گرفتار شده و به جای رسیدن به رؤیای شیرین پیمایشِ یک شبهی راه صدساله، کابوسِ بازگشت به نقطهی صفرمالی را تا آخر عمر به دوش ذهن خود میکشند، «لقلقهای زبانی» در میان اهالیِ قدیمیِ فضایِ رمزارز هم شده است. روزی نیست که از دهانِ دوستان فعّال در این حوزه این لفظ را بعنوان برچسب بر روی این یا آن رمزارز نشنویم. یاسپرس فیلسوفِ اگزیستانسیالِ آلمانی میگوید: «کاربردِ بیش از حدّ و بدون چهارچوبِ کلمات آنها را از معانی خود تهی میکند». این خالی شدن از معنا، باعث میشود که پس از مدّتی، آنچه که میشنویم فقط «لفظ» باشد و ما در توّهم تفاهم به سر بریم. این وضعیّت مدّتی است که من را درگیر این پرسش کرده است که «شتکوین» حقیقتاً چیست و آیا همهی افراد این لفظ را در یک «بازی زبانی مشترک» به کار میگیرند؟
معنای کلمات همان کاربردِ آنهاست، همان بازیِ زبانی است که آن کلمه در آن به کار برده میشود. (ویتگنشتاین)
به نظر من، لفظ «شتکوین» در دو بازیِ زبانی (دو معنا/ دو کاربرد) استفاده میشود. این دو معنا با توّجه به نگاهِ گوینده به پدیدهای است که برایش برچسبِ «شتکوین» را انتخاب کرده است. اما این دو نگاه چیست؟
نگاه فنی و تحلیلی
این نگاه، که درحقیقت ریشه و بنیان شکل گرفتنِ نخستینِ کلمهی «شتکوین» است، نگاهی است که همه ما با آن آشنا هستیم. نگاهی که با به خدمت گرفتنِ معیارهایِ «تحلیل فاندامنتال» پی به سلامت یک پروژه برده و «رمزارز»ها را از «رمزارزنما»ها جدا میکند. در این نگاه، رمزارزنماهایی که فاقد هرگونه بنیانِ محکم فاندامنتال بوده و اصطلاحاً هرآنچه که در مسیر تحلیل دریافت کردهاند، نه امتیاز بلکه Red Flag بوده است درنهایت عنوان «شتکوین» را به خود میگیرند.
این نگاه، نگاهی مبتنی بردانشِ تحلیل است، نگاهی که به دور از امیال و اغراضِ شخصی، سعی در بررسیِ ارزشمندی یا بیارزشی یک پروژه میکند. در این نگاه، برای شتکوین ویژگیهایی برشمردهاند که به سه مورد آنها (منبع: Investopedia) در اینجا اشاره میکنم:
· شتکوین رمزارزی است که یا هیچ ارزشی نداشته و یا اینکه ارزش بسیار کمی دارد. (فاقد ارزش مالی)
· شتکوین رمزارزی است که هیچ هدف روشن و مشخصی ندارد. (فاقد هویّت بلاکچینی)
· شتکوین «چیزی» است که مردم میگویند ارزشمند است تنها به این دلیل که وجود دارد. (ارزشِ مغالطه محور)
پس طبق این نگاه، اگر بخواهیم شتکوین را تعریف کنیم میگوییم:
«شتکوین» رمزارزی است که بعد از انجام تحلیلهای فاندامنتال به این نتیجه رسیدهایم که از دو فقدان رنج میبرد:
فقدان هویّت (فلسفه وجودیِ بلاکچین محور) و فقدان ارزش مالی (که این فقدانِ دوّم خودش میتواند معلولِ فقدان اوّل باشد)
تا به اینجا مشکلی در رابطه با کاربرد لفظ «شتکوین» نداریم، چون این کاربرد را علم محور یافتهایم. عنوانی است که علم به یک پدیده اعطاء کرده است (گرچه این دیدگاه همانطور که همه میدانیم مدتی بعد از کاربرد اولیّهی این لفظ توسط هواداران متعصّب بیتکوین در اشاره به سایر رمزارزها بوجود آمد). بررسیِ رمزارزها برای گرفتن یا نگرفتنِ برچسب «شتکوین» کاری است که از باید از متخصصین و حاذقین در عرصهی تحلیل فاندامنتال (درمعنای اعم که شامل بخشی از تحلیلهای آنچین و حتّی تکنیکال هم میشود) طلب نمود و بههیچوجه در حیطهی آگاهی بسیار اندک من و امثال من نبوده و نیست.
اما داستان به اینجا ختم نمیشود و دغدغهی اصلی من هم در حقیقت همینجاست. جایی که لفظ «شتکوین» گویا این روزها درمعنایی جدید به کار میرود، معنایی که بیش از آنکه ناظر به خصایص و ویژگیهای عینیِ (خارجی/فنی/آبجکتیو) رمزارز مورد نظر باشد، حاکی از حالاتِ درونیِ (ذهنی/سابجکتیو) گوینده است. لذا من برای «شتکوین» کاربردِ دیگری هم یافتم.
نگاه میلورزانه
این بخش را با نقل قولی از شوپنهاوئر آغاز میکنم:
دنیایِ متمدّن ما صرفاً بالماسکهای بزرگ است. جایی که با سلحشوران، کشیشان، سربازان، دانشمندان، وکلا، روحانیان، مبارزان، فیلسوفان و نمیدانم چه و چه روبرو میشویم. اما اینها آنچه وانمود میکنند نیستد؛ صرفاً نقاباند، و علیالقاعده پشتِ این نقابها به مشتی کاسب برمیخوریم. یکی نقابِ قانون به چهره میزند، نقابی که آن را به منظوری از یک وکیل گرفته، دیگری با نیّتی مشابه نقاب میهنپرستی و سعادت عمومی را برگزیده و... لذا بسیار ضروری است که انسان از همان ابتدای زندگی آگاه شود که دارد در بالماسکه به سر می برد. زیرا در غیر اینصورت بسیاری چیزها وجود خواهد داشت که وی قادر به درک و تحمّلشان نخواهد بود، و حتّی کاملاً از آن ها به حیرت میافتد، و چه عذابی میکشد آن که قلبش از گِل بهتری سرشته شده است.
گاهی انسان با توّجه به مصالحِ و منافعِ شخصی خود، کلمات را از معنای اصلی خود خارج میکند و در معنایی به کار میبرد که هیچ ارتباطی به آن کاربرد اولیّه ندارد. گاهی تشخیص این روند کار آسانی نیست زیرا که شخص بدون هیچ قرینهای آن لفظ را در معنایِ جدید به کار میبرد و مخاطب با توّجه به مأنوس بودن ذهنش با آن معنای اوّلیه گمان میکند که گوینده نیز همان معنا را اراده کرده است درحالیکه چنین نیست. اینکه چرا شخص دست به چنین کاری میزند میتواند ناشی از عواملِ روانی بسیاری باشد، گاهی برای تمسخر، گاهی بهمنظور تحریک دیگران برای رسیدن به اهداف خویش و.... مثلاً در جوامع توتالیتر این پدیده بسیار رایج است که شخصِ حاکم کلماتی مثل «وطنپرستی، دشمن، و...» که زمانی واجد معنای خاصی بودهاند را حالا در جهت اهداف و امیال خودش به کار میبرد تا تودهی مردم را در راستایِ اهداف خودش تحریک و تهییج نماید.
این روزها ما در فضای دنیای رمزارز شاهد پدیدهای هستیم که من به آن عنوان «شتکوینیسم» دادهام. این پدیده درحقیقت ناشی از تلاشی ناخودآگاه برای پوشاندنِ یک حالت روانیِ ناخوشایند درونی است. در اینجا ما دیگر سروکاری با تحلیلهای علمی فاندامنتال نداریم، در اینجا اشخاص این لفظ را دلبخواهانه و لاأبالیانه به کار میبرند، خصوصاً در رابطه با رمزارزهایی که رشدهای بسیار خوبی داشته و سودهای خوبی هم به سرمایهگذاران خود دادهاند و گویندهای که از آن سود جای مانده است، حالا برای اشاره به آن رمزارز از تنها کلمهای که استفاده میکند «شتکوین» است. شاید بتوان دو انگیزهیِ (آگاهانه یا ناآگاهانه) را برای این کار یافت:
1 . تمسخرّ افرادی که بر روی این پروژهها سرمایهگذاری کردهاند و احیاناً به سودی هم دستیافتهاند و حالا از آن رمزارزها به نیکی یاد میکنند. (نشاندن دادنِ جهلِ آن سرمایهگذاران به تحلیل فاندا و...)
2 . تلاش برای تسلّای اندوهی که بخاطر از دست دادنِ آن سود خوب در خود احساس میکنند، یعنی با دادن این عنوان به آن رمزارز، گویی به کاری که نکردهاند وجاهت علمی میدهند به این معنا که «اگر ما در آن پروژه سرمایهگذاری نکردهایم بخاطر این بوده که آن را شتکوین میدانیم و سرمایهگذاری در شتکوین خلاف فُرمها و نُرمهای ماست، پس کار درستی کردهایم!»
من به مورد دوّم بهای بیشتری میدهم، اینکه آدمی تلاش کند نقابی برای سرخوردگیهای خود بیابد تا از فشار درونی آن حالات بکاهد. کاری به این ندارم که این انگیزه(رانهی) دوّم خودش میتواند مشتمل بر دروغهای دیگری باشد. مثلاً اینکه « آیا واقعاً در زمان لانچ شدن آن پروژهی خاص این شخص اصلاً شناختی از آن داشته تا اقدام به تحلیل فاندامنتال کند و پی به شتکوین بودن آن رمزارز ببرد یا نه؟» یا اینکه « اگر برفرض این شخص میدانست که این پروژه قرار است که در طیِ چندماه سودی چند ده درصدی به سرمایهگذاران خود بدهد باز هم وی از سرمایهگذاری در آن بعنوان یک شتکوین خودداری میکرد و به آرمانهایش پایبند میماند؟» مسألهای که من با آن کار دارم درحقیقت یک نوع «خودفریبی» است، خودفریبی که این روزها در فضای دنیای رمزارز شاهدش هستیم و به قول ویتگنشتاین «هیچ کاری دشوارتر از خود فریب ندادن نیست».
اما این خودفریبی چیست؟
این خودفریبی آن است که گویی ما باور کردهایم که همگان عاشق و دلسوختهگان علم هستیم و اگر در این فضا به دور هم جمع شدهایم انگیزهای جز خدمت به پیشرفت علم نداشته و نخواهیم داشت. باور کردهایم که ما بیتکوین را کلید درب بهشتِ موعود و بلاکچین را شاهراهی به سرمنزل مقصود میدانیم. باور کردهایم که در تمام فعالیّتهایمان خصوصاً سرمایهگذاریها و تریدهایمان (!!!) آنچه که ما را به پیش میراند سود و منفعت اقتصادی نیست. باور نداریم که عامل جذب شدن بیشینهی (نه همه، لطفاً توّجه کنید) ما به این فضا «جذابیّت مالی» آن بوده است. آمدیم تا سود مالی کسب کنیم. باور نداریم که الگو و آرمان بسیاری از ما «وارن بافِتها، ایلان ماسکها، جاستین سانها، سیزیها و....» هستند نه دانمشندانِ بعضاً گمنامی که با تمام وجود برای پیشرفت علم تلاش میکنند. اشکالی ندارد که «جاذبهی مالی» انگیزهی ما برای حضور فعّال در این فضا باشد، زیرا که «پیشرفت مالی» کردن ابداً از نظر عقل قبیح نبوده و نیست. اشکال جایی پیش میآید که ما به «خودفریبی» پناه میبریم و طوری وانمود میکنیم که آنچه برای ما مهم هست فقط پیشرفت علم است و لاغیر.
آیا واقعاً هر رمزارزی که واجد تمام خوبیها از دیدگاه فاندامنتال است، صرفاً برای ما از این منظر جذّاب است که با سرمایهگذاری در آن پروژه، کمکی به پیشرفت آن پروژه کردهایم؟ آیا واقعاً تحلیل فاندا میکنیم تا بتوانیم به خوبی به پیشرفت علم کمک کنیم؟ آیا تمام تلاش ما برای بررسیِ دقیقِ پروژهها صرفاً برای یقین کردن به این موضوع نیست که «سرمایه»ی ما از بین نمیرود و در آینده سود میکنیم؟ آیا واقعاً باور کردهایم که بیتکوین کلید درب بهشت است؟ کلید آزادی از زندانِ اقتصادیِ بانکساخته؟ اگر اینطور است پس چرا کلیدهای خود را دائماً با هم معامله میکنیم؟ کدام زندانیِ محکوم به حبس ابدی را دیدهاید که حاضر باشد تا کلید درب سلول خود را به هر قیمتی بفروشد؟
لذا بیائید بپذیریم که جاذبهی اوّلیه و اصلی این فضا برای «بیشترِ» ما همان امکان کسب سود خوب مالی است و باز هم تکرار میکنم که این «جاذبه و انگیزه» ابداً بد نبوده و نیست زیرا که هر عاقلی باید به حکم عقل برای پیشرفت مالی خود تلاش کند. پس بپذیریم که ما در یک «مدل اقتصادی» پای گذاشته و زیست میکنیم و در مدل اقتصادی ملاکِ موفقیّت «سود مالی» کسب کردن است. حالا اگر در این مدل، کسی با سرمایهگذاری بر روی یک رمزارز سرمایهاش را چندین برابر کند، آیا ما حقّ داریم که بخاطر بازماندن از آن سود به آن رمزارز عنوان شتکوین بدهیم؟ آیا خود ما اگر میدانستیم که چنین رشدی در انتظار آن رمزارز است، واقعاً بر رویِ آن سرمایهگذاری نمیکردیم؟ صحبت من در اینجا به پروژههای اسکم و پانزی ربطی ندارد، بلکه به رمزارزهایی مربوط است که میآیند، رشد چندین ده درصدی میکنند و رفته رفته برای خود در بین اهالی بازار با عرضه کردن طرحها و برنامهها وجاهتی کسب میکنند. رمزارزهایی که تیم آنها هم رفته رفته شناخته میشود و....
صادق باشیم: چند نفر از ما اگر واقعاً ابتدای سال 2021 میدانستیم که رمزارزهایی مثل دوجکوین، شیبا، و.... درآینده چنین سودهای نجومیای را به سرمایهگذاران خود میدهند، صرفاً به دلیل عدم انطباق آنها با متریکهایِ تحلیل فاندا، از سرمایهگذاری بر روی آنها خودداری میکردیم و باز هم به بیتکوین، اتریوم و... و... میچسبیدیم؟ برای چند لحظه با خودمان صادق باشیم! من نه صلاحیت آن را دارم که در رابطه با ارزهای نامبرده شده اظهار نظر فنی و علمی بکنم و نه این مقاله هدفش چنین چیزی است، اما میخواهم بگویم که در یک مدل اقتصادی ملاک موفقیّت حفظ اصل سرمایه اوّلا و کسب سود است ثانیا. (باز هم تکرار میکنم که اینجا صحبت از سرمایهگذاری است نه شرکت در طرحهای پانزی)
متأسفانه همانطور که در بالا هم اشاره کردم، با توّجه به ریشه پیدایش کلمه شتکوین، این خودفریبی از همان آغاز شکلگیری این فضا وجود داشته است، آنجا که بیتکوین ماکسیها مارکت را اینگونه تعریف میکردند: « مارکت یا بیتکوین است یا شتکوین» تا آنجا که حتی اتریوم را هم شتکوین میدانستند. صحبتم طولانی شد (البته حرف برای گفتن باز هم هست) و من مطلبم را با تعریف یک خاطرهی شخصی و درنهایت ارائهی تعریفی از «شتکوین» با توّجه به این نگاهِ دوّم تمام میکنم.
سال پیش، زمانی که شیبا اوّلین پامپ خودش بعد از اوّلین توئیت ایلان ماسک را دید و در قیمت 0.00000004 معامله میشد من این رمزارز را پیدا کردم، توئیت ایلان ماسک را هم دیده بودم. تمام تلاش خودم را کردم تا به تحلیلی فاندا از این رمزارز برسم و درنهایت با بررسی سایت، توئیتر و دیسکوردِ این رمزارز به این نیتجه رسیدم که شیبا شتکوین است لذا نخریدم و حتی یکی از دوستانم را که چند میلیارد شیبا خریده بود (شاید حدود 500 دلار) مجاب کردم که این رمزارز را بفروشد، گمان کنم نیازی به ادامه ندارد! (و جالب این است که پیش از شیبا همین داستان را با همان دوست(!) زمانی که دوجکوین در قیمت 0.006 معامله میشد با دوج داشتیم...باز هم نیازی به ادامه ندارد!)
درست است که من برمبنای تحلیل خودم و در سطح سواد خودم از سرمایهگذاری بر روی دوج و شیبا خودداری کردم، اما نمیدانم دوستم این روزها چه احساسی نسبت به من دارد. در پایان به باور من، معنای «شتکوین» از این منظر دوّم چیزی جز این نیست:
رؤیایی تاریخ مصرف گذشته که در شمایلِ یک موزه از ناکامیها بر ذهن و جان شخص سنگینی میکند.
برای خواندن مطالب بیشتر از این نویسنده: توییتر/ مهدی